کد مطلب:369924 پنج شنبه 19 اسفند 1395 آمار بازدید:1466

3- بَلِّغْ بِإِیمَانِی أَکْمَلَ الْإِیمَانِ وَ اجْعَلْ یَقِینِی أَفْضَلَ الْیَقِینِ،
 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

به خواست خداوند، موضوع بحث در سخنرانی امروز شرح این دو جمله از دعای شریف ((مكارم الاخلاق )) است : اول راه نیل به ایمان كامل و دوم قدر و منزلت ((یقین )) در اسلام . مطالعه در آیات الهی و دقت در نظام منظم آفرینش ما را به وجود خداوند دانا و حكیم ، مؤ من و معتقد می نماید ولی باید توجه داشت كه تنها اعتقاد به وجود آفریدگار، ایمان كامل نیست . بلكه لازم است اندیشه و افكار ما و همچنین گفتار و رفتار ما بر وفق رضای حضرت باری تعالی باشد تا به مقام شامخ ایمان كامل نایل شویم ، و برای شناخت رضای او باید نسبت به تمام آنچه رسول گرامیش از راه وحی الهی فراگرفته و به مردم ابلاغ نموده است عقد قلبی داشته باشیم و بر طبق آنها عمل نماییم . راه وصول به ایمان كامل در حدیثی از امان موسی بن جعفر علیهما السلام ارئه شده است :

عن الكاظم علیه السلام قال : وجدت علم الناس فی اربع : اولها ان تعرف ربك و الثانی ان تعرف ما صنع بك والثالث اءن تعرف ما اراد و الرابع ان تعرف ما یخرجك من دینك (50)

در بعضی از كتب ، این حدیث از امام صادق (ع) هم نقل گردیده است . اما ترجمه حدیث :

موسی بن جعفر علیهما السلام می فرماید: من علم مردم را در چهار چیز یافته ام : اول آنكه خدایت را بشناسی ، دوم آنكه بدانی در تو چه صنایعی را به كار برده ، سوم آنكه بدانی در آفرینش تو چه اراده ای داشته ، چهارم آنكه بدانی چه چیز ترا از دینت بیرون می برد. می توان گفت : كه این چهار علم ، چهار آگاهی و معرفت واجب است كه تمام مردم دینا در همه ادوار باید فراگیرند و عملا از آنها استفاده كنند تا بتوانند خویشتن را انسان بسازند و زمینه سعادت ابدی و كمال واقعی خود را مهیا نمایند.

اولها ان تعرف ربك

علم اول ، معرفت باری تعالی و ایمان به وجود خالق حكیم است . شناخت خداوند به صورت معرفت فطری با سرشت تمام انسانها آمیخته و بیشتر مردم جهان در تمام ادوار با كشش آن معرفت متوجه آفریدگار شده و به الهیون پیوسته اند، اما این ایمان آن نیست كه بتنهایی در انسان ایجاد مسئولیت كند و به انجام وظایف انسانیش وادار سازد. این ایمان آن نیست كه پیمبران الهی فقط برای آن مبعوث شده باشند و در پیشبردش با خطرات عظیم مواجه گردند و بعضی از آنان ، سرانجام ، حیات خود را برای آن از دست بدهند. این ایمان فقط می تواند شخص مؤ من را از صف مادیون جدا كند و در صف الهیون قرار دهد. ایمان مورد نظر پیمبران الهی آن ایمانی است كه حس مسئولیت را در نهاد انسانها بیدار می كند و آنان را بر نیك و بد اعمال خویش مكلف و مواخذ می سازد، نه تنها آنكه با مطالعه در آیات الهی و نظام حكیمانه خلقت ، تنها به آفریدگار حكیم مؤ من شوند ولی منفعل از كنار آن ایمان بگذرند و كمترین اثر علمی در آنان نگذارد. ایمانی كه رسول معظم اسلام بر آن مبعوث گردیده و ماءموریت دارد مردم را بر طبق آن بسازد ایمانی است كه قرآن شریف درباره كسانی كه واجد آن گردیده و از آن عقیده مهم برخوردارند فرموده است :

انما المومنون الذین اذا ذكر الله و جلت قلوبهم (51)

مردمان با ایمان و پیوستگان واقعی به قرآن كسانی هستند كه وقتی نام خدا ذكر می شوند از ابهت و عظمت باری تعالی دلهای آنان می لرزد و دچار حالت خشیت درونی می گردند. این ایمان است كه مردم را از گناه و سرپیچی باز می دارد و آنان را به صراط مستقیم سوق می دهد و وادارشان می كند كه اوامر الهی را بی چون و چرا به كار بندند و كوچكترین ظلم و ستمی را درباره بندگان خدا روا ندارند. برای نیل به ایمان انسان ساز و دست یافتن به چنین عقیده مقدسی آدمی باید از مرحله اول علم چهارگانه ای كه حضرت موسی بن جعفر فرموده است بگذرد و به مرحله دوم آن برسد و در این مرحله عقل خود را به كار اندازد و در خویشتن مطالعه نماید.

والثانی ان تعرف ما صنع بك .

علم دوم آن است كه بدانی آفریدگار بزرگ در وجود تو چه صنایعی را به كار برده و چه ودایع گرانقدری را به تو سپرده و تو را واجد چه سرمایه های عظیمی ساخته است . علم دوم ، آن علمی است كه آدمی را از خواب غفلت بیدار می كند، پرده ناآگاهی و بی خبری را می درد، انسان را به وادی دیگری می برد و وامی دارد كه آدمی در كتاب خلقت خود دقت كند و خویشتن را به قدر قابلیت و لیاقت خود بشناسد. در علم دوم ، آدمی متوجه این نكته می شود كه من و جمیع حیوانات و كلیه جهان هستی مخلوق آفریدگار حكیم ، خداوند به من و همه حیوانات و كلیه جهان هستی مخلوق آفریدگار حكیمم ، خداوند به من و همه حیوانات بری و بحری صفات و تمایلات حیوانی از قبیل : شهوت و غریزه جنسی ، غضب ، حب خواب و میل به استراحت ، حب غذا، حب اولاد، حب ذات ، حس دفاع ، انتقامجویی ، تفوق طلبی و برتری خواهی و دیگر تمنیات حیوانی را بخشیده است .

تمام این صفات ، مشترك بین حیوانات و انسان است ، ولی در كنار این صفات حیوانی خداوند به انسان عقل و هوش سرشار داده ، وجدان اخلاقی و تمایلات عالیه انسانی عطا فرموده ، آزادی عمل وقدرت تكامل نامحدود بخشیده ، نطق و بیان برای شرح افكار خود به او ارزانی داشته ، و این جهان با عظمت و محتویات كره زمین را محكوم و مقهور و مسخره او ساخته ، این انسان قدری كه فكر كند از خود می پرسد كه آیا همه سرمایه را بی حساب به من داده ، آیا لغو و بیهوده اینقدر مرا مهم ساخته ، آیا ممكن است در این جهان منظم ، من یك عضو زاید و بی حسابی باشم كه در خلقت من دقت نشده باشد، هرگز! بلكه او دارای عقل و تفكر است و خداوند درباره انسانی كه دارای خرد است و تعقل می كند فرموده :

ان فی خلق الیموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لاولی الالباب . الذین یذكرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفكرون فی خلق السماوات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا(52)

در آفرینش آسمان و زمین و اختلاف شب و روز آیاتی است برای صاحبان عقل و درایت ، آنانكه در حال قیام و قعود و در حالی كه به پهلو دراز كشیده اند به یاد خدا هستند، در خلقت آسمانها و زمین می اندیشند و می گویند: بارالها این ساختمان عظیم خلقت را باطل و بیهوده نیافریدی .

خرامیدن لاجوردی سپهر 

همی گرد گردیدن ماه و مهر

مپندار از روی بازیگریست 

سراپرده ای اینچنین سرسریست

در این پرده یك رشته بیكار نیست 

سر رشته را برما پدیدار نیست

نه زین رشته سر می توان تافتن 

نه سر رشته را می توان یافتن

انسان عاقلی كه می گوید: پروردگارا! خلقت آسمانها و زمین بی حساب نیست ، این انسان عاقل چطور می تواند بگوید خلقت من با این مزایا و سرمایه های پر ارزش بی حساب است ، چطور می تواند به این مطلب تفوه كند كه خدای خالق فرموده است :

خلق لكم ما فی الارض جمعیا(53)

سخر لكم مافی السموات و ما فی الارض جمیعا(54)

من تمام محتویات زمین را برای شما آفریده ام و همه آنچه را كه در آسمانها و زمین است برای شما مسخر و مقهور ساخته ام ، تفوه كند به اینكه این انسان لغو آفریده شده ، هرگز این سرمایه ها بیهوده به وی داده شده است ، هرگز. باید قدم به قدم روی هر سرمایه ای دقت كند و روی هر یك از ودایع الهی فكر كند و دنبال هر فكری به مسولیتی متوجه گردد و خود را برای صراط مستقیم و پیمودن راه سعادت آماده نماید.

در این موقع ، علم سوم آغاز می شود كه موسی بن جعفر علیهما السلام فرموده :

و الثالث ان تعرف ما ارادمنك

علم سوم این است كه آدمی بداند خداوند از خلقت انسان چه اراده فرموده و از او چه می خواهد. اگر مقصود باری تعالی را درك نماید و به هدف حكیمانه ذات اقدس الهی پی برد آن وقت وارد شاءن اساسی انسانیت می شود، خود را در اعمال خویش مسئول می یابد و باید آن خطی را بپیماید كه خدا اراده فرموده و از وی خواسته است .

شناخت اراده الهی در مورد انسان جز به وحی باری تعالی و اخبار ذات اقدس او نمی شود، یعنی ما اگر بخواهیم بدانیم كه خدا در خلقت ما چه اراده دارد و از ما چه می خواهد باید خودش بفرماید و باید از راه وحی به ما الهام نماید. اگر انسان بزرگی ، خود لایق مقام نبوت است و خداوند وحی خود را برای او می فرستد او از راه وحی الهی وظیفه خود را تشخیص می دهد و اراده خدا را درباره خودش می یابد. اما مردمانی كه دارای این صلاحیت نیستند و وحی الهی مستقیما بر آنان نازل نمی شود ناچار برای شناخت اراده الهی باید به انبیا مراجعه نمایند و از راه پیمبران به اراده خدا پی ببرند و دستورهای باری تعالی را از فرستادگان خدا بگیرند، و این برنامه در طول قرون متمادی در بین نسلهای مختلف بشر در سراسر كره زمین معمول بوده و هر قومی پیمبری داشته كه خداوند به وسیله او اراده الهی و مقصود حكیمانه خود را در خلقت بشر، به آنان انسانها ابلاغ فرموده است .

این منطقی است كه در مواقعی ، بعضی از صحابه ائمه معصومین علیهم السلام در مقام احتجاج با بعضی از مخالفین خود بحث نموده و از آن راه به هدف تعلیم و تربیت دینی رسیده اند. یكی از آن افراد، مرد عالم و دانایی است به نام منصور بن حازم . او از اصحاب امام صادق (ع) است و در مقام مناظره با گروهی از همین منطق استفاده نموده ، با آنان بحث كرده و سپس گفته خود را برای امام صادق (ع) شرح داده و مورد تاءیید قرار گرفته است . منصور حازم به امام عرض كرد:

قلت : من عرف اءن له ربا ینبغی له ان یعرف لذلك الرب رضی وسخطا و انه لایعرف رضاه وسخطه الا بوحی اورسول ، فمن لم یاته الوحی فقد ینبغی له ان یطلب الرسل ، فاذا لقیهم عرف انهم الحجه و ان لهم الطاعه المفترضه (55)

من به آنان گفتم كسی كه می داند خداوند او را آفریده و ذات اقدس الهی مالك اوست باید بداند و سزاوار است بداند كه برای آن مالك و خالق خشنودی و خشمی است و اینكه رضا و سخطش جز از راه وحی نازل نمی شود شایسته است از پی رسولان الهی برود و اراده باری تعالی را از گفته آنان بفهمد و در مقام عمل به كار بندد. موقعی كه فرستادگان خدا را ملاقات می كند از راه شواهد و دلایلی كه در آنها و در سخنان آنها است متوجه می شود كه اینان حجت الهی هستند و اطاعتشان بر مردم واجب و لازم است . آن كس كه فرستاده خدا را شناخت و به وی ایمان آورد باید بدون قید و شرط مطیع اوامر او باشد و تعالیمش را بدون چون و چرا به كار بندد، زیرا اطاعت از او اطاعت از خداوند است و دستورهایش چیزی جز اراده و خواسته حضرت باری تعالی نیست . قرآن شریف می فرماید:

من یطع الرسول فقد اطاع الله (56)

كسی كه رسول خدا را اطاعت كند بی گمان خدا را اطاعت نموده است ، اطاعت از پیغمبر اطاعت از اراده الهی است و اطاعت از اراده الهی موجب نیل به كمال ایمان است و این همان است كه امام كاظم (ع) فرموده :

و الثالث ان تعرف ما اراد منك

سومین علمی كه بشر باید بشناسد و بداند این است كه عارف شود كه خداوند آفریدگار از خلقت او چه اراده فرموده است . قرآن شریف كه هم اكنون در دست ماست حاوی اراده های الهی در شئون مختلف برای سعادت بشر و نیل به كمال انسانیت است . اما لازم است نكته ای همواره مورد توجه باشد و آن نكته این است كه پروردگار عالم اراده خود را به صورت آیاتی فرستاده كه بیان پیغمبر لازم بود آنها را توضیح دهد، فرموده :

اقیموا الصلوه (57)

اما نماز چیست ؟

اتوا الزكوه (58)

چقدر زكوه داده شود؟

و از چه چیزهایی زكوه پرداخت گردد، و امثال آن . و لذا در قرآن شریف ، خداوند به پیغمبرش فرموده است :

و انزلنا الیك الذكر لتبین للناس مانزل الیهم (59)

ما قرآن را بر تو نازل نمودیم تا آنچه را كه خداوند به منظور تبیین اراده خود، بر مردم فروفرستاده است برای آنان بیان كنی و توضیح دهی .

در حیات پیشوای گرامی اسلام ، مبین كتاب وحی ، شخص رسول اكرم صلی الله علیه و آله بود. برای اینكه بعد از آن حضرت حجت بر مردم تمام باشد و مسلمانان در شناخت اراده الهی دچار حیرت نشوند، به موجب روایات بسیاری كه تمام علمای عامه و خاصه ، با مختصر تفاوتی در عبارت ، از آن حضرت نقل نموده و در كتب خود آورده اند تبیین كتاب وحی را به عهده اهل بیت معظم خود، كه عالم به دقایق دستورهای الهی هستند، گذارد و مردم را متوجه آنان نمود. از جمله آن احادیث ، این روایت شریف است :

عن النبی صلی الله علیه و آله قال : انی مخلف فیكم الثقلین : كتاب الله و عترتی اهل بیتی لن تضلوا ما تمسكتم بهما و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض (60)

من دو امانت سنگین را بین شما به جای می گذارم : یكی كتاب خداست و آن دیگر عترتم یعنی اهل بیتم ، مادامی كه به این دو متمسكید از گمراهی مصونید و این دو از هم جدا نمی شوند تا در كنار حوض به من وارد گردند.

شناخت اراده الهی در خلقت بشر، علوم سوم است كه در حدیث امام كاظم (ع) ذكر شده . اگر كسی اراده باری تعالی را از راه قرآن شریف كه وحی الهی است تشخیص دهد و بر طبق آن عمل نماید به ایمان كامل نایل می گردد، ولی باید هوشیار بود و توجه داشت ، چه هوای نفس در هر انسانی دشمنی است بسیار قوی و خطرناك ، آدمی را از صراط مستقیم منحرف می كند، نه تنها راه كمال ایمان را به روی انسان می بندد، بلكه ممكن است ایمان را برباید و آدمی را بی دین سازد. جمله چهارم حدیث امام كاظم (ع) ناظر به همین مطلب است كه فرمود:

والرابع ان تعرف ما یخرجك من دینك

چهارمین علمی كه آموختن آن ضرورت دارد این است كه بدانی چه چیز ترا از دین خدا خارج می سازد.

از آنچه مذكور افتاد، قسمت اول بحث این سخنرانی راجع به راه نیل به كمال ایمان بود و این مطلب روشن شد. قسمت دوم بحث ، درباره قدر و منزلت ((یقین )) در دین مقدس اسلام است . امام سجاد (ع) در پیشگاه الهی عرض می كند:

و اجعل یقینی افضل الیقین

بارالها! یقین مرا از برترین و بالاترین یقینها قرار ده .

در اسلام روایات بسیاری درباره قدر و قیمت یقین رسیده است كه در این بحث پاره ای از آنها را ذكر می شود.

كان امیر المؤ منین علیه السلام یقول : و اسالوا الله الیقین و ارغبوا الیه فی العاقبه و خیر ما دار فی القلب الیقین (61)

علی (ع) می فرمود:از خدا ((یقین )) را بخواهید و راغب باشید كه پرونده زندگی شما با یقین بسته شود و بهترین سرمایه معنوی كه در قلب دوران دارد یقین است . راغب در معنای ((یقین )) می گوید:

الیقین من صفه العلم و هو سكون الفهم مع ثبات الحكم (62)

یقین از صفات علم است و آن عبارت است از اینكه دل آدمی و فهم انسان آرامش و سكون پیدا كند با توجه به اینكه حكم مورد یقین ثابت و محقق است .

عن النبی صلی الله علیه و آله : خیر ما القی فی القلب الیقین (63)

رسول اكرم فرموده است : بهترین ذخیره و سرمایه ای كه در قلب افكنده می شود ((یقین )) و اطمینان خاطر است .

عن جابر الجعفی عن ابیعبد الله علیه السلام انه قال : یا اخاجعفی : ان الیقین افضل من الایمان و ما من شی ء اعز من الیقین (64)

امام صادق (ع) به جابر جعفی فرموده است : جابر! یقین از ایمان برتر و بالاتر است و چیزی گرانقدر و ارزشمند از یقین نیست . به قدری یقین در پیشگاه الهی اهمیت دارد كه در حدیث دگری آمده :

اذا اراد الله بعبد خیر فقهه فی الدین و الهمه الیقین (65)

وقتی خدا به بنده ای اراده نیكی كند و بخواهد او را مشمول خیر و رحمت خود قرار دهد، اولا او را دین شناس می كند و به مقررات اسلامی آگاه می نماید، و ثانیا یقین را به او الهام می كند و دل او را از این نعمت مهم برخوردار می سازد. در روایات متعدد آمده است كه یقین از ایمان مقام رفیعتر و بالاتری دارد. به همین جهت امام سجاد (ع) در دعای ((مكارم الاخلاق )) صحیفه ، اول از پروردگار درخواست می كند: بارالها! ایمان مرا به كاملترین مدارج ایمان برسان و سپس می گوید: بارالها! یقین مرا از بهترین یقینها قرار ده . اینكه یقین را بعد از ایمان آورده مبین این است كه یقین تقاضای بالاتری است و اخبار هم می گوید: یقین از ایمان بالاتر است . در اینجا ممكن است این سؤ ال پیش آید: با اینكه ایمان حالت باور معنوی و قطع قلبی است كه در آن تردید وجود ندارد، پس چطور یقین از آن بالاتر است ، مگر حالت روانی ایمان با یقین چه تفاوت دارد. در پاسخ می توان گفت : زمینه این مطلب در سخن ابراهیم خلیل در قرآن شریف آمده است .

ابراهیم گفت :

رب ارنی كیف تحیی الموتی (66)

پروردگارا به من بنمایان كه چگونه مرده را زنده می كنی .

خطاب آمد:

اولم تومن (67)

آیا به احیاء موتی از ناحیه من ایمان نداری ؟

قال بلی (68)

گفت : بلی ، ایمان دارم .

و لكن لیطمئن قلبی (69)

اما می خواهم اطمینان خاطر پیدا كنم .

از این جمله ابراهیم استفاده می شود كه یقین و اطمینان خاطر هر دو در یك مرحله در روان انسان است ، صاحبان یقین اطمینان دارند و صاحبان اطمینان یقین دارند و در قرآن شریف هم وقتی درباره مؤ منین صحبت می كند می فرماید:

و بشر الذین آمنوا و عملوا الصالحات ان لهم جنات (70)

ای پیغمبر گرامی ! مژده بده به آنان كه ایمان آورده اند و اعمال صالحه داشته اند كه برای آنان جنات و بهشتهایی آماده و مهیاست ، اما وقتی درباره صاحبان اطمینان سخن می گوید می فرماید:

یا ایتها النفس المطمئنه . ارجعی الی ربك راضیه مرضیه . فادخلی فی عبادی . و ادخلی جنتی (71)

ای صاحبان نفس مطمئن و ای كسانی كه واجد مقام مقدس یقین هستید! برگردید به سوی خدا و رجوع كنید به حضرت آفریدگار، در حالی كه شما از خدا راضی هستید و خدا هم از شما خشنود است ، سپس می فرماید ای گروه مطمئن ! در عباد من وارد شوید یعنی در گروه بندگان عالی مقام كه مراقب تمام دقایق و وظایف عملی خود بوده اند.

فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی

و بعلاوه آنكه در گروه عباد خالص وارد می شوید به بهشت من وارد شوید.

بنابراین مؤ منین دارای عمل صالح به بهشت می روند اما آن كسانی كه نفس مطمئن دارند به بهشت خدا می روند. تمام بهشتها متعلق به خداست ، اما اینكه بهشت افراد مطمئن را به خود منتسب می كند، این نمونه و نشانه مقام عالی تر و بالاتر است ، مثل قضیه شهدا، تمام مردم بعد از مرگ در عالم برزخ زنده اند، اما درباره شهیدان می فرماید: گمان نكنید كه شهیدان مرده اند.

بل احیاء عند ربهم برزقون (72)

اینان زنده اند و نزد خدایشان روزی دارند.

نزد خدای خود روزی داشتن غیر از زنده بودن مطلق و روزی داشتن است .

عن صفوان قال ساءلت ابا الحسین الرضا علیه السلام عن قول الله لابراهیم علیه السلام ((اءولم تومن . قال بلی ولكن لیطمئن قلبی )) اءكان فی قلبه شك ؟ قال لا، ولكنه اراد من الله الزیاده فی یقینه (73)

صفوان از امام اباالحسین الرضا (ع) سؤ ال می كند از سخنی كه خداوند به ابراهیم گفت : آیا ایمان نداری ؟ و ابراهیم گفت : ایمان دارم ولكن می خواهم قلبم مطمئن شود. امام رضا (ع) در تفسیر این جمله می فرماید: ابراهیم می خواست بر یقینش افزوده شود و اطمینانش بیشتر گردد.

می توان گفت : ((یقین )) آن تسلیم بی قید و شرط است كه بعد از ایمان واقعی در ضمیر افراد مؤ من پدیدار می گردد. این تسلیم مقدس همان است كه ابراهیم و اسماعیل واجد آن بودند و قرآن شریف درباره آن دو فرموده است :

فلما اسلما و تله للجبین (74)

یعنی بر اثر اطمینان خاطر و یقین معنوی ، ابراهیم و اسماعیل دانستند كه امر قربانی از طرف باری تعالی است ، هر دو سر فرود آوردند و تسلیم امر الهی شدند.

در حدیثی از علی (ع) آمده است كه آن حضرت نیز ((یقین )) را به تسلیم واقعی معنی كرده و فرموده است :

ان الاسلام هو التسلیم و التسلیم هو الیقین (75)

علی (ع) می فرماید: اسلام عبارت از تسلیم است و تسلیم همان یقین واقعی و اطمینان خاطری است كه در ضمیر مسلمانان راستین پدید می آید.

در ابتدای سوره بقره خداوند می فرماید:

و الذین یؤ منون بما انزل الیك و ما انزل من قبلك و بالآخره هم یوقنون (76)

مؤ منین راستین كسانی هستند كه به تمام آنچه از طرف پروردگار عالم بر تو نازل شده است ایمان دارند و همچنین به آنچه قبل از تو بر دیگر پیمبران نازل شده مؤ من و معتقدند، و بعد درباره آخرت می فرماید:

و بالآخره هم یوقنون

این افراد با ایمان به آخرت یقین و اطمینان قلبی دارند.

ملاحضه می كنید كه خداوند، امر معاد را با یقین آورده است برای اینكه بزرگترین عامل موثر در بازداشتن مردم از گناه و واداشتن آنان به اطاعت اوامر الهی همان یقین به معاد و مطمئن بودن به پاداش و كیفر الهی در روز حشر است .

این حالت است كه اگر در دنیا برای كسی پدید آمد تمام اعمالش منظم می گردد و كوچكترین تخلفی از امر باری تعالی نمی نماید، این حالت معنوی و مقدس است كه اگر برای كسی حاصل شود سرمایه های خوب خود را در راه خدا انفاق می كند برای اینكه به مقام سعادت و بر برسد. در قرآن شریف فرموده :

لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون (77)

هرگز به مقام بر و نیكوكاری نمی رسید تا وقتی كه انفاق كنید در راه خدا آن چیزهایی را كه خود به آنها علاقه دارید و دوستدار آنها هستید. انجام چنین عمل مقدسی ناشی از یقین درونی و اطمینان خاطر است .

علی (ع) فرموده :

من ایقن بالخلف جاد بالعطیه (78)

اگر كسی به روز جزا یقین داشته باشد از اموال و دارایی خود آنچه بهتر و عالی تر است در راه رضای باری تعالی به مردم عطا می كند. نه تنها مال بلكه از جان خویش كه به مراتب عزیزتر از مال است چشم می پوشد و با كمال خلوص و صمیمیت آن را در راه اعلای حق فدا می كند. سرمایه پر ارج یقین به قدری ارزشمند و گرانقدر است كه در هر زمان عده معدودی از مؤ منین واجد آن بوده اند.

عن ابی الحسین علیه السلام قال : و ما قسم فی الناس شی ء اقل من الیقین (79)

حضرت ابی الحسن (ع) می فرماید: هیچ چیزی كمتر از یقین به ایمان ، بین مردم تقسیم نشده است ، یعنی اهل یقین در هر عصر و زمان عده معدودی بوده و هستند. بیشتر مردم از این نعمت بزرگ برخوردار نگردیده اند.

از آنچه مذكور افتاد قسمت دوم بحث این سخنرانی ، یعنی قدر و منزلت یقین در اسلام ، روشن شد و امام سجاد (ع) در پیشگاه الهی عرض نموده است :

و اجعل یقینی افضل الیقین

بارالها! یقین مرا از گروه یقین برتر و افضل قرار بده و در این فیض بزرگ مرا مشمول عنایات خود بفرما.